بند اول:
اینجا کجاست داداش؟!
چرا داری آیه ی غم میخونی؟!
با هر نگات دلم رو می سوزونی
اینجا بوی جدایی میده
اینجا کجاست داداش؟!
تا رسیدم دلم داره میلرزه
می ترسه خواهر از چشای هرزه
خواهرتو کسی ندیده
بیا باهم بریم مدینه
اینابه دل رحمی ندارن
می ترسم آخرش همینجا
داغتو رو دلم بذارن
بند دوم
رحمی بکن داداش
رحمی به قامت علیِ اکبر
تازه "بابا" میگه علیِ اصغر
تو رو خدا برگرد مدینه
رحمی بکن داداش
بچه ها تاب تشنگی ندارن
نمون که پا به روی خار بزارن
نذار غمت به دل بشینه
 از وقتی که رسیدیم اینجا
چشای سقا بی قراره
دِق میکنه اگه ببینه
مشکِ سکینه آب نداره
بند سوم
تموم روضه رو...
از توچشات یکی یکی میخونم
سرت رو از پشت می بُرن میدونم
انگشترت میره به غارت
تموم روضه رو...
من از لبای مادرت شنیدم
با حال مضطر روی تل دویدم
به پیکرت میشه جسارت
تن تو قطعه قطعه میشه
رو پیکر تو پا می ذارن
نیزه هاشونو نیزه دارا
توی تنِ تو جا میزارن

شاعر : حامد شریف و سجاد شرفخانی

منبع: گروه شاعران جواز نوکری