جواب:
( قاسم بن الحسن، قاسم بن الحسن، نوگل برادر من) ۴
یادگار حسن امید مجتبایی
تو غریب و تازه داماد کربلایی
من چگونه از تو کنم دل ای گلعزار یاسمن
من چگونه خوانم عمو دست خط بابایت حسن
گریه های زینب امان از دل عمو ربوده است
نوجوان خیمه چو اکبر عزم سفر نموده است
یادگار حسن با زره شد کفن
نوگل برادر من 
سوی میدان چگونه میروی با شتاب
یاد تشنگی لبان طفل رباب
یاد مجتبی را دوباره تو میکنی تدایی و
بهر این عموی غریبت تو میشوی فدایی و
بی زره به میدان روان و به تن فقط داری کفن
میشوی دوباره باعث شادی بابایت حسن
یاد جنگ جمل ذکرت "احلی عسل"
نوگل برادر من
 حجله ی عروسیت
به خون کشیده قاسم
بر سر نعش تو عمو رسیده قاسم
تازه داماد من امیدش چگونه گشته نا امید
قاسم بن الحسن میان میدان به خون خود تپید
ای عمو تو مثل علی اکبر مرا تنها نذار
داغ تازه روی دل من و بر دل بابا نذار
تازه داماد من شاخه شمشاد من
نوگل برادر من
 پاره پاره شد جسم همچو لاله ی تو
میرسد به گوشم همیشه ناله تو
ارباً ارباً شده به زیر سُم ستورانی عمو
ذکر" احلی من العسل" را دوباره میخوانی عمو
نعش تو دیدم و ببین که من دست و پا گم کرده ام
بر سر نعش تو دگر من خوف و رجا گم کرده ام
غرق خون قاسمم نوجوون قاسمم
نوگل برادر من

شاعر : عبدالزهرا هاشمیان

منبع : گروه شاعران جواز نوکری