• سه شنبه 15 آبان 03


امیرالمومنین(ع)مدح -( اي شعله عشقي كه نمرده است و نميري )

836


دارم دلي از شوق تو لبريز علي جان
آه اي تو بهار دل پائيز علي جان
عالم همه سرمست تو من نيز علي جان
جان همه عشاق سحر خيز علي جان
امشب به دل بي سر و پايم نظري كن
از حاشيه ي قلب سياهم گذري كن

رخصت بده از قدر تو يك قدر بخوانم
رخصت بده در حلقه ي عشاق بمانم
من طوطيم و جز دم استاد ندانم
من مشتعل عشق علي ورد زبانم
اي جان جهان در دل چشمان سياهت
اي شمس و قمر مشتري گاه به گاهت

اي سر زده از مشرق چشم تو اذانها
بر قله ي توحيد تو، توحيد نشانها
اي گمشده ی زلف سياه تو شبانها
اي قدر تو مستور در اوج رمضانها
كي مي شود از رفعت قدر تو قلم زد
بايد فقط از وصله ي نعلين تو دم زد

كي مي شود از قدر تو بي پرده بگويم
از كندن درهاي چهل مرده بگويم ؟
تكبير بگويم؟ يل سر كرده بگويم؟
هر معركه اي رفته ، سر آورده بگويم ؟
من هيچ ندارم كه بگويم چه بگويم ؟
بايد كه بفهمم ز تو چيزي كه بگويم؟

هي خط زدم و باز نوشتم ولي از سر
  سر مي كشد از وصف تو دل بر در ديگر
از اشك تو احيا شده اين نخل تناور
اي عشق مجسم شده، توحيد مصور !
آهنگ تو دارند زمانها و زمينها
افلاكي همدم شده با خاك نشينها

بر دوش نبي رفتي و توحيد سرودي
تو باب نبي بودي وتو راه گشودي
در كعبه كه مي رفت اگر كه تو نبودي ؟
اي جان پيمبر چه فرازي چه فرودي!
اي آيه ي تو زينت قرآن محمد
او جان تو بوده است و تو جان محمد

اي مسلم اول  شه مردان  مه كامل
منظومه ي حسن نبي و بحر فضائل
اي رفته ز جا پاي تو هر عارف واصل
در محضر تو هر چه بخوانيم چه قابل
يعسوبي و فاروقي و صديقي و مولا
اي شير خدا، فخر نبی، همسر زهرا

كم بود سپاه تو و بسيار تو بودي
سردار، نبي بود و علمدار تو بودي
دشمن شكن عرصه ي پيكار تو بودي
آري به خدا حيدر كرار تو بودي
هان تيغ بچرخان وسط معركه هو هو
اي تيغ هم از جذبه ي رزم تو علي گو

اي دست تو در دست نبي دست ولايت
اي مشعر و مسعي و منا محو صفايت
اي بر لب هر عارف وارسته ثنايت
اي جان جهان ، جان دو عالم به فدايت
مائيم و تمناي نگاه تو علي جان
اي پاي غدير تو ، جان همه قربان

اي آنكه به شبهاي دُژم بدر منيري
اي شعله عشقي كه نمرده است و نميري
تو عزت محضي كه تبدل نپذيري
تو حكمت بر پا شدن بزم غديري
اي صف زده در بيعت تو عالم و آدم
بخّ لك مولاي ، ولي ا... اعظم

نستغفر من هر چه ولايت نپذيرد
نستبرء من هركه تو را دوست نگيرد
حق است فقط آنچه نمرده است و نميرد
كي اهل بهشت است كسي را كه كني رد
جز تو چه كسي وارث اوصاف عظيم است
بر دوزخ و جنت چه كسي جز تو قسيم است

شاعر : حامد اهور

  • چهارشنبه
  • 22
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 4:39
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران