بنداول
ای ساربان آهسته ران
طفلی چو دور از قافله
اونو نزن زجرش نده
پاهاش شده پر آبله
از فرط دردو خستگی
توی بیابون افتاده
زیر لگد های عدو
بی حال و بی جون افتاده
تا حالا توی دنیا،کسی اینو ندیده
دخترکی سه ساله،با قامتی خمیده
واویلتا واویلا....... واویلتا واویلا
بند دوم
بابای خوب و مهربون
دردامو از چشمام بخون
از ترس سیلی و کتک
گرفته ام لکنت زبون
اون مردک پست و پلید
گوشواره از گوشم کشید
برصورتم سیلی زدو
برق از نگاه من پرید
رفتی منو نبردی،خیلی دلم گرفته
از ماجرای گودال، عمه به من نگفته
واویلتا واویلا.......واویلتا واویلا
بندسوم
تنگه دلم برا صدات
قربون خشکی لبات
چراتو غرق خون شدی
بگو چی بود جرم و گنات
بابا سرت رو کی برید
پیروهنت رو کی درید
کاشکی که اینجوری تو رو
دخترت هیچ وقت نمی دید
از این همه مصیبت،من دیگه گوشه گیرم
برای من دعا کن ، بابا دگر بمیرم
علی بهرامی نیا و فرزاد جعفری
منبع : گروه شاعران جواز نوکری
- چهارشنبه
- 22
- شهریور
- 1396
- ساعت
- 4:43
- نوشته شده توسط
- علی کفشگر فرزقی
- شاعر:
-
علی بهرامی نیا
ارسال دیدگاه