یه دختری،داره میخونه
بابا بیا کنج ویرونه
برات چه تنگه دلم بابایی
فقط اینو عمه میدونه
بیا از اینجا ببر،دخترت رو به خونه بابا
حداقل تو یه بار،موهامو بزن شونه بابا
ندارم توونی/ببین از زمونه/چه سیرم بابا
مثه مادر تو/یه دستی به پهلو/میگیرم بابا
(بابایی بابایی ۲ بابا جون حسین)
خرابه شد،گلشنم عمه
بابام میاد دیدنم عمه
چادرِ مشکی سرم کن آخر
نشه معلوم این تنم عمه
مژده بده که بابام،از روی نیزه داره میاد
میخوام شبیه قدیم،ناز بکنم من براش زیاد
ببوسم لباشو/زیر اون چشاشو/برم قربونش
بسوزم به پاشو/بمیرم براشو/بشم مهمونش
(بابایی بابایی ۲ بابا جون حسین)
شاعر : امیرحسین سلطانی
منبع : گروه شاعران جواز نوکری
- چهارشنبه
- 22
- شهریور
- 1396
- ساعت
- 8:51
- نوشته شده توسط
- علی کفشگر فرزقی
- شاعر:
-
امیرحسین سلطانی
ارسال دیدگاه