بند اول
روشن کردی ویرونه رو
لایق دونستی دخترو
«حالاکه اومدی نرو»
بابایی
تو دامن میگیرم سرو
میزنم حرف آخرو،
حالاکه اومدی نرو
بابایی
من الذی ایتمنی بابایی
چرا تو خونین دهنی بابایی
خبر داری عشق منی بابایی بابا جون
«من الذی ایتمنی ۳واویلا»
بند دوم
نپرس از موهای سرم
کبودی های پیکرم
سوختگی بال و پرم
بابایی
به من نگو کو معجرت
تا نپرسم از پیکرت
از خاکستر رو سرت
بابایی
کی رگای گردنتو بریده
نگا بگن که دخترت خمیده
لحظه پر کشیدنش رسیده
«من الذی ایتمنی ۳واویلا»
بند سوم
خیلی این شامیا بدن
باعث گریه هام شدن
نبودی عمه رو زدن
واویلا
بین محله ی یهود
اگه عمه زینب نبود
دخترت حالا مرده بود
واویلا
اینا به ما حرفای بد بد زدن
به چادرم نبودی لگد زدن
نمیدونی که ما رو چقد زدن
واویلا
«من الذی ایتمنی ۳واویلا»
شاعر : حامد شریفو سجاد شرفخانی
منبع: گروه شاعران جواز نوکری
- چهارشنبه
- 22
- شهریور
- 1396
- ساعت
- 11:49
- نوشته شده توسط
- علی کفشگر فرزقی
- شاعر:
-
حامد شریف
ارسال دیدگاه