جلو چشای من
پاتو نکش زمین
تو رو خدا پاشو
یل ام البنین
بدون تو چی جوری برگردم
خونِ دل از چشام میاد نم نم
خمیده میشه کمرم کم کم
داداش...
جواب زینبو
خودت پاشو بده
از دَمِ خیمه ها
به اینجا زُل زده
پاشو که آبروم داره میره
اگه پاشی علی نمی میره
رحمی بکن برادرت گیره
داداش...
باور نمیکنم
دستات جدا شده
خونی شده چشات
فرقت دوتا شده
تو رو به حق حیدر کرار
پاشو علم رو از زمین بردار
تا بچه هام نرن سرِ بازار
داداش...
شاعر : حامد شریف و سجاد شرفخانی
منبع: گروه شاعران جواز نوکری
- پنج شنبه
- 23
- شهریور
- 1396
- ساعت
- 3:47
- نوشته شده توسط
- علی کفشگر فرزقی
- شاعر:
-
حامد شریف
ارسال دیدگاه