• پنج شنبه 30 فروردین 03


امیرالمومنین(ع)عید غدیر -( اي غزل خوان چشم تو حافظ... )

1202
1

دل سپردم به مهر مهرويي 
گرچه آلوده اي خرابم من 
عرش اعلي اگر شود جايم 
خاك راه ابوترابم من
 
من خرابم شراب مي خواهم 
تشنه ي باده ي ابوالحسنم 
مي نخورده جداشدم ازخود 
واي اگر که پياله ای بزنم 

دل آواره كرده بيتوته... 
گوشه اي ازحريم شيرخدا 
تا خدا مي برد مرا امشب 
يك نگاه رحيم  شيرخدا 

هاتفي بيخ گوش من... مي گفت: 
كه نجف مركز بهشت خداست 
همه ي چرخ و نه فلك با يك... 
چرخش چشم مرتضي بر پاست
 
چه كسي مي رسد به فريادم 
در سرم پر شده هواي نجف 
اين كُنتَ؟ حبيبنا الغوث 
صاحب قبّه ي طلاي نجف 
 ***
باز بر مصطفي سفيرآمد 
اي سفيرخدا دلت آرام! 
امرشد...يا نبينّا... بلّغ... 
تا رساني وظيفه را انجام
 
جبرئيل امين غريق نوا 
مژده مژده بده رسول اله
روي منبر بگو خدا گفته... 
شیریزدان  شده ولي الله 

دست حيدر به دست پيغمبر 
دست هردو ميان دست خدا 
و يدالله فوق ايديهم... 
جلوه كرده بعينه دراينجا
 
حاجيان گردكعبه و دلبر 
پا نهاده ميان جمعيت 
با دلي مطمئن درآنجا داد
مرتضي رانشان جمعيت
 
با صداي بلند مي فرمود 
اين بود امر حيّ دادارم 
كه علي مي شود به او مولا 
هر كه را من ولي و دلدارم
 
برلبش خنده اي رسيد... و خواند
اين دعا را كه وال من والاه 
اشكي آمد ز گوشه ي چشمش 
كرد نفرين كه عاد من عاداه

بحث حب علي و اولادش 
مطلب منبر پيمبر بود 
نفراولي كه عاشق شد 
فاطمه دختر پيمبر بود 

فاطمه كوثر رسول خدا 
اولين شيعه ي نگاه علي 
جز خداوند عالي اعلي 
همه در سايه ي پناه علي
 
حضرت عشق! حضرت مولا
سر نهادن به پاي تو عشق است 
نيش تو  نوش  و درد تو درمان 
هم جفا هم وفاي تو عشق است
 
منِ ازپا فتاده را امشب 
دست بالا ببردعايي كن 
خسته ام از همه ز خود  بيزار
اي خدايي مرا خدايي كن
 
بسمل زير پاي تو دل من 
با نگاهي بكش خلاصم كن 
چشم تو چشمه ي عطاي خدا 
نظري سوي التماسم كن
 
يا اميري  و صاحب امري 
كي نگه مي كني به احوالم 
سيّدي يا محول الاحوال 
فاطمي كن تمام اعمالم
 
تو مراد تبارك اللّهي 
احسن الخالقين براي تو  بود 
خاتم الانبيا محمد هم... 
یکسره  غرق در ولاي تو بود

طالب ديدن رخت هستم 
كعبه ي فاطمه ابوالزينب 
اهل لاهوت والهِ لحنت
چون شوي غرق نغمه ي يارب
 
پسرت يا علي ابوالفضل است 
دخترت مادر مصيبت ها 
یاور بيكسان! گل توچه كرد...!؟ 
در دل لشگرمصيبت ها 

اي نگاه تو جاري رحمت 
مهرخود را به دل نما نازل 
اي تجلّي واقعي خدا 
دمي ازجلوه ات ابوفاضل
 
من غلام توأم ابوالسادات 
نوكر بي نواي فرزندت 
همه ي زندگي من!...  بنگر 
زنده ام درهواي فرزندت
 
اي تمام اميد ختم رسل 
كاشف الكرب مصطفي حيدر 
همه جا فاطمه صدا مي زد 
انت مولاي مرتضي حيدر
 
خسته ي جستجوي توآدم 
بنده ي مبتلاي تو ادريس 
گر كند برمقام تو اقرار...
مي شود عاقبت به خير ابليس!
 
روي موج بلند درياها 
نام تو بادبان كشتي نوح 
شب قدر تمامی اعصار!
و تنزّل، الیک حضرت روح 

طالب تو مقام ابراهيم 
در طواف تو هجراسماعيل 
تشنه ي ديدن رخت زمزم 
مُحرم خانه ي تو جبرائيل
 
حافظ جان موسي عمران! 
تو مناجات ياد او دادي 
به خدا كه به انبياء عظام 
با ولاي خود... آبرو دادي!
 
اي نواي خليل درآتش 
وي دعاي مسيح، وقت شفا
دركنارمزارتو بودن... 
شأن تنزيل جنت الااعلي 

مست چشمان تو دل يوسف 
ديده گريان هجرتو يعقوب 
متوسل به نام تو موسي 
مات و حيران صبرتو ايوب
 
در فراق تو حضرت داود 
پاره كرده سحرگريبان ها 
اي گداي نگين حلقه ي تو 
در نماز شبت... سليمان ها 

سر نهاده به پاي توالياس 
خضر بوسه زند به دست تو 
يونس از ياد تو مدد مي جست 
كهفيان بیقرار و مست تو
 
زكريّا ميان محرابِ 
طاق ابروي تو دعا مي كرد 
لحظه ي سر بريدنش يحيي 
پيش پايت خدا خدا مي كرد
 
برده مهر تو هوش سلمان را 
عاشق واقعي تو عمّار 
مالك قلب مالك اشتر 
سر به دارتو ميثم تمّار
 
اي مقيد به شرع تو مقداد
كشته ي بي كسي تو بوذر 
شيعه ي تو علي همينانند 
من كجا خاك خانه ي قنبر!

اي غزل خوان چشم تو حافظ... 
در به در بهر ديدنت  سعدي 
مولوي خودكشي كند ز غمت! 
قنبرت مي زند صدا... بعدي!
 
خواهم ازحق دمي تماشايت 
اي كه گفتي" و من يمت يرني "
العجل يا اجل كه منتظرم 
مي زنم نعره سيّدي ارني

شاعر : مجتبی روشن روان

  • پنج شنبه
  • 23
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 7:16
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران