ولای علی
برد پیمبر به شانه پای علی را
تا که ببینند خلق جای علی را
روز قیامت پناهگاه ندارد
هرکه ندارد به دل ولای علی را
در شب معراج میشنید پیمبر
جای صدای خدا صدای علی را
وجه خدا را ببین به صورت حیدر
ای که ندیدی رخ خدای علی را
از دو لب مرتضی کمیل چشیده...
لذت شیرینی دعای علی را
دست علی را به دست فاطمه دادند
تا به ابد دارد او هوای علی را
هست برازندهاش ردای خلافت
فاطمه چون دوخته قبای علی را
فاطمه تا آخرش کنار علی بود
خواهر خونی ذوالفقار علی بود
روشنی روز جلوه روی حیدر
هست شب قدر بین گیسوی حیدر
رو به علی سجده میکنند ملائک
قبله و محراب هست ابروی حیدر
تکیه به دستان مرتضی زده اسلام
مظهر دست خداست بازوی حیدر
کوه ترک خورد در جهاد ولیکن
هیچ نلرزیده است زانوی حیدر
هیچ گزندی نمیرسید به احمد
جای نبی امن بود پهلوی حیدر
پشت علی گرم بر حمایت زهراست
دختر پیغمبر است بانوی حیدر
خلق شد از هوی مرتضی دم عیسی
زنده شود مرده از دم هوی حیدر
گفت که میزان، علیاست در صف محشر
کار همه هست با ترازوی حیدر
روز جزا سر در بهشت نوشته است
هرکه محب علیاست اهل بهشت است
دست ملائک به دامن تو دخیل است
خاک قدم های تو طلای اصیل است
دوست مولا بزرگوار و عزیز است
دشمن حیدر همیشه خار و ذلیل است
راه تو تنها `صراط” راست حق است
هرچه به غیر از تو راه هست `سبیل” است
سرد شده با ولایات آتش نمرود
`حصن ولایت” نگاهبان خلیل است
چشمه کُر دست توست ساقی کوثر
چشمهی فیض بقیه آب قلیل است
جمع شده در علی صفات خداوند
نام علی مظهر جلیل و جمیل است
ذکر علی داروی مریضی روح است
هرکه صدایت نزد حسود و بخیل است
شأن تو هم شأن احمد است علی جان
وصف تو وصف محمد است علی جان
مستی نام تو را شراب ندارد
ذکر کمالات تو حساب ندارد
ذکر تو آرامش تمام قلوب است
هیچکسی با تو اضطراب ندارد
جار زدم عبد تو شدم همه مُردند
حرف حسابی ما جواب ندارد
گردن مارا بزن به دار نینداز
رشته مو طاقت طناب ندارد
محرم اسرار سر به مهر خدایی
فاطمه چون پیش تو حجاب ندارد
پلک زدی تا گناه خلق نبینی
چشم خدا هیچ گاه خواب ندارد
حد گناهکار اگر به دست تو باشد
زانیه هم ترسی ...
آرش براری
- پنج شنبه
- 23
- شهریور
- 1396
- ساعت
- 8:33
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
آرش براری
ارسال دیدگاه