دمم چه گرم گرفته ست با دم حرمت
به طالعم بنویسید ، آدم حرمت
چه آرزوی قشنگی ... اگر قبول کنی ...
شوم ملازم خط مقدم حرمت
قسم به جان تمام مدافعان حرم
که جان ما گره خورده فقط به جان حرم
به روی غیرت ما هم حساب ، وا بکنید
شبیه حضرت عباس ، پاسبان حرم
قسم به حرمت نامت ، به حرف ابجد تو
که سنگریم ، برای دفاعِ مرقد تو
به کاشی حرمت می خورم قسم بانو
دهیم جان که نیفتد خطی به گنبد تو
شود نوای تو الغوث و الامان ... هرگز
دوباره قامت سروت شود کمان ... هرگز
مگر که از روی نعشم به سوی تو بروند
به صحن تو برسد پای دشمنان ... هرگز
غلام ساده ام و جان ساده ام به فدات
برای درد و غمت هر چه داده ام به فدات
حریم محترم عشق !!! ، خواهر ارباب !!!
تو خانواده ی من ... خانواده ام به فدات
مسافری که به مقصد رسید ... خواهم شد
همانکه درد و بلا را خرید ... خواهم شد
قسم به نور وجودت که روشن است دلم
برای حفظ حریمت شهید خواهم شد
غمی که ریخت زمانه به پای تو کافی ست
برای کشتن من روضه های تو کافی ست
دگر بس است ، اجازه نمی دهم هرگز
برای من غم شام بلای تو کافی ست
شاعر : رضا قاسمی
- جمعه
- 24
- شهریور
- 1396
- ساعت
- 11:23
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
رضا قاسمی
ارسال دیدگاه