نیمه شب رسیدی و ، شد شبم سپیده دم
وقت خوبیه که از ، غصه هام برات بگم
بابایی ، چرا بی خبر اومدی
پیش من ، چرا تو با سر اومدی
رو دامنم به خواب ، تا سحر بابا
فکر کن خوابیدی رو ، دامن زهرا
ای وای بابای من ، پسر زهرا
******
میدونم که سختته ، قصه ای برام نگو
پرز چوب خیزران ، رفته تو لبات فرو
گیسوهات ، دیگه بوی سیب نمیده
کی شراب ، روی صورتت پاشیده
بنده اومده صدام ، نفسم تنگه
موهام مثه موهات ، لاله ای رنگه
ای وای بابای من ، پسر زهرا
******
من فرشته ی توام ، که رمق نداره پام
راه نمیتونم برم ، چکمه خورده پهلوهام
نمی خوام ، برام عروسک بخری
با خودت ، تو من و باید ببری
شاهزاده تو ببر ، با خودت امشب
از دست گریه هام ، بریده زینب
ای وای بابای من ، پسر زهرا
شاعر : مجتبی صمدی
- شنبه
- 25
- شهریور
- 1396
- ساعت
- 2:58
- نوشته شده توسط
- علی کفشگر فرزقی
- شاعر:
-
مجتبی صمدی
ارسال دیدگاه