پایانِ مهمانی و دیگر فرصتی نیست
دل کندن از این سفره کار راحتی نیست
از خوب هایِ خوب تا بدهایِ بد را
قلبا پذیرفتی و گفتی: دعوتی نیست!
در سجده هایِ شکر چشمانم پر از اشک
دل بردن از چشم تو هم بد-عادتی نیست
وقتِ اذان افتاد سمت من نگاهت
داری هوایم را و جایِ حسرتی نیست
ذکرِ «لکَ صمتُ» دم افطار یعنی؛
«أنت إلهی» پس به شیطان رغبتی نیست
از استجابت های تو بعد از شبِ قدر؛
می گردم و در دست هایم حاجتی نیست
«ألغوث» هایم نذرِ «خلصنا من ٱلنار»
جوشن به تن دارم! خیالِ وحشتی نیست
آوردم و بخشیدی و شرمنده کردی
در اینکه «غفّار ٱلذنوبی» صحبتی نیست
شرمنده ام پس خط بزن با دست رحمت
هر گونه عصیان را اگر که زحمتی نیست!
شاعر : مرضیه عاطفی
- شنبه
- 25
- شهریور
- 1396
- ساعت
- 4:20
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
مرضیه عاطفی
ارسال دیدگاه