• یکشنبه 16 اردیبهشت 03

 اسماعیل تقوایی

رخت عزا -( شهر رخت عزا به تن کرده )

1164

شهر رخت عزا به تن کرده
کوی وبرزن همه عزادار است

هر طرف خیمه ی عزا بینی
لاله های سیه به گلزار است

دور هیات کتیبه وپرچم
علم وسنج وطبل بسیار است

نقش هر پرچمی بود نامی
که جهان دل واو چو دلدار است

همگان از حسین(ع) می گویند
او که میزان عشق وایثار است

باز آید نوای نوحه بگوش
روضه ها گونه گون به تکرار است

ماه سوگ دو عالم آمده است
گرکه دل خون شود سزاوار است

شد محرم که زینب زهرا
کربلا آمده گرفتار است

کربلا گفتم ودلم خون شد
یاد کردن زآن چه دشوار است

چشم دل باز کن مصیبت بین
بین حسینی که گرم پیکار است

بین پدر را که روی نعش پسر
اوفتاده به حالتی زار است

بین برادر کمر شکسته شده
اشکبار از غم علمدار است

بین یتیم حسن بدون زره
له شده پیکرش به پیکار است

بین تو سرباز شیر خواری را
جانفدای پدر به انظار است

بین حسین علی شده تنها
با تن کشتگان به گفتار است

ای عزیزان من به پا خیزید
رفته اید وحسین بی یار است

خواهری بین که میدود میدان
قاتلی بین که گرم یک کار است

می برد او سر حسین زقفا
حالت خواهرش اسفبار است

بین رسیده به قتلگه زینب
گرم بوسیدن تن یار است

آه از شام غربت زینب
آتش اندر خیام پر کاراست

بین که زینب اسیر دست عدوست
از غم هجر یار تبدار است

اینهمه غم اگر که جان بدهیم
در عزاداریش بهین کاراست

شاعر : اسماعیل تقوایی

  • دوشنبه
  • 27
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 11:19
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران