داغت نموده پیرم
ای یار سر بریده ، در خاک و خون تپیده ، داغت نموده پیرم
قدِّ مرا خمیده ، خونابه ام چکیده ، بند غمت اسیرم
******
در گود قتلگاهت کردم به غم نگاهت
لبریز اشک و خون شد چشمان من به راهت
بر سر زنان نشستم با دیدنت شکستم
بر حنجرت کشیدم با آه و ناله دستم
از دیدنت خمیدم سر بر تنت ندیدم
از شاهرگ بریده گل های بوسه چیدم
قدِّ مرا خمیده ، خونابه ام چکیده ، بند غمت اسیرم
ای یار سر بریده ، در خاک و خون تپیده ، داغت نموده پیرم
******
خون می چکید ز نایت بر روی دست و پایت
از گوشه گوشة جان دل می شنید صدایت
ای یار بی سر من جانم برادر من
رأست به روی نیزه باشد برابر من
ای پاره پاره پیکر ای بی سوار و لشکر
باران غصه بارد بی تو به باغ حیدر
قدِّ مرا خمیده ، خونابه ام چکیده ، بند غمت اسیرم
ای یار سر بریده ، در خاک و خون تپیده ، داغت نموده پیرم
******
یارب و یاربِ من سوز من و تب من
با یاحسین حسینم بنشسته بر لب من
تا نقش چکمة دون با نقش سرخی از خون
دیدم به سینة تو شد غصّه هایم افزون
آتش گرفته جانم خون گشته دیدگانم
تکبیر دشمنانت برده دگر امانم
قدِّ مرا خمیده ، خونابه ام چکیده ، بند غمت اسیرم
ای یار سر بریده ، در خاک و خون تپیده ، داغت نموده پیرم
******
سالار نی نشینم سردار بی معینم
تنهاتر از همیشه بعد از تو بر زمینم
شُستم به اشک دیده آن حنجر بریده
ای بر زمین فتاده داغت مرا خمیده
مولای سرجدا را غم های نینوا را
در شعر سروری بین آوای این عزا را
قدِّ مرا خمیده ، خونابه ام چکیده ، بند غمت اسیرم
ای یار سر بریده ، در خاک و خون تپیده ، داغت نموده پیرم
******
شاعر : محمدرضا سروری
- سه شنبه
- 28
- شهریور
- 1396
- ساعت
- 3:12
- نوشته شده توسط
- علی کفشگر فرزقی
- شاعر:
-
محمدرضا سروری
ارسال دیدگاه