سقّا تو کجایی

فریاد عطش عطش بلند است ، سقّا تو کجایی
غم تشنه لبان را به کمند است ، سقّا تو کجایی
هر خیمه در آماج گزند است ، سقّا تو کجایی
شش ماهه از این غصّه نَژند است ، سقّا تو کجایی
******
فریاد عطش به آسمان رفته
تاب از بدنِ تشنه لبان رفته
ای ساقی گلخانه کجایی تو؟
هر غنچه به دیدار خزان رفته
هر تشنه لبی مشک تو می جویَد
با العطشش نام تو می گویَد
شد خیمة میرآب حرم خالی
خونابة دل چشم تو می شویَد
غم تشنه لبان را به کمند است ، سقّا تو کجایی
فریاد عطش عطش بلند است ، سقّا تو کجایی
******
نامت شده هم قافیة احساس
دل ها به غم دوریِ تو حساس
هر دیده به دنبال تو می گردد
گلبانگ حرم ، گشته عمو عباس
گرما شده همسنگ عطش اینجا
هر لحظه گلی رفته به غش اینجا
ساقی ، به حرم آبِ روان آور
یا ناز گُلِ تشنه بکَش اینجا
هر خیمه در آماج گزند است ، سقّا تو کجایی
فریاد عطش عطش بلند است ، سقّا تو کجایی
******
اصغر گُل ناخورده لَبَن خاموش
افتاده به گهوارة خود بیهوش
ای مشک تو امیّد دلِ زینب
افکن گُل امیّد حرم بر دوش
یاریگر طفلان عطش گو شو
با نغمة این قافله همسو شو
دادی به سکینه تو اگر قولی
پابند وفا در نظرِ او شو
شش ماهه از این غصّه نَژند است ، سقّا تو کجایی
فریاد عطش عطش بلند است ، سقّا تو کجایی
******
چشمان رقیّه به رهَت مانده
هر دم به امید نِگهَت مانده
ای ماه دل آرای بنی هاشم
دل  تشنة انوار مَهَت مانده
تا دَهر ابد نام تو می ماند
هر شیعه غم و عشق تو می داند
چون سروری از مهر گُل حیدر
هر مرثیه خوان شعر تو می خواند
هر خیمه در آماج گزند است ، سقّا تو کجایی
فریاد عطش عطش بلند است ، سقّا تو کجایی
******

شاعر : محمدرضا سروری