تصوير قتلگاه
تا قتلگـاه با مـرغ جانم پر كشيـدم بر بوم قلبـم چهـرة دلبـر كشيـدم
با اشك خـون با كِلـك پرواز خيالـم شاهي درون قتلگـه بي سر كشيـدم
شوري درون سينة بشكسته جوشيد گـويي دوباره صحنـة محشر كشيدم
آييـنـة زيـبـاي احمــد تكـه تكـه هر تكـه را ماننـد يك اختـر كشيدم
بـر پيكـر صـد پـارة فـرزنـد زهـرا خونين جگر با چشم تر خواهر كشيدم
يك زن كنار پيكـري در خون تپيـده در حال بوسه بر رگ حنجـر كشيدم
بر نعش ياس فاطمـه نالان و گريان در آسمـان مرغان بحر و بر كشيدم
آه درونـم لا جـرَم تا آسمـان رفـت آن جا كه مرغـان هـوا پرپر كشيدم
اي ، حسين جانم ماه تابانم نور چشمانم عشق و ايمانم
در زير سُم مركبـان ، پـامـالِ كينـه گلگون كفن در قاب خون پيكر كشيدم
از آسمان ناظر بر اين گودال خونين چشمـان خون آلود پيغمبـر كشيدم
دانم نمي گنجـد صـدا در بوم رسّام امّــا در آن جـا نـالـة مـادر كشيدم
از كينـه هـاي سـاربـان بي مـروّت انگشت او بي بند و انگشتـر كشيدم
بر نيـزة خـولـي هلال مـه نشانـدم آن سو دو چشم كودكي مضطر كشيدم
مانند مـولا قامتـم بشكستـه شد تا بر سينـة او سـوگ آب آور كشيدم
چشمان خيسم شـد گواه سوز سينه تا بر دلـش داغ علـي اكبـر كشيدم
بر دست اين باباي در خون آرميـده شش قطره خون حنجر اصغر كشيدم
اي ، حسين جانم ماه تابانم نور چشمانم عشق و ايمانم
بيـرون گود قتلگـاه در دسـت قاتل يك كفه سر ، دست دگر خنجر كشيدم
خون حسين بر چكمه هاي مرد جلاد شيطان به جاي صورت كافر كشيدم
آنسوي ميدان لشكري سرگرم شادي بر ساز و دف كوبان ولي بي بر كشيدم
سـوز درونم را به آهـي تـازه كـردم در پنجـة دنيـاپـرستـان زر كشيدم
اشكم چكيد و گوشـة غمنامه تر شد تصويـر آخـر با دو چشـم تر كشيدم
يك گوشه طفل نازنينـي ديده گريان در انـتـظـار زادة حـيــدر كشيـدم
سوز عطش دارد ولي بي تاب باباست از تشنه كامي زين جهت كمتر كشيدم
بر چهـرة اين دختـر معصـوم تنهـا آوار غـم با مـركبـي اخضـر كشيدم
اي ، حسين جانم ماه تابانم نور چشمانم عشق و ايمانم
با سـروري گفتند چرا اينگونه گفتي؟ گفتا به ديوان شفـق يك سر كشيدم
او كربـلا را گفته من هم قتلگاهـش مضمون تصويرم از آن جوهر كشيدم
شايد بگيـرد دست ما را روز محشـر آن كس كه تصويرش در اين دفتر كشيدم
خواهم مرا ياري كنـد تا سـال ديگـر گلهاي باغش بلكه زين بهتر كشيدم
شاعر : محمدرضا سروری
دانلود سبک- سه شنبه
- 28
- شهریور
- 1396
- ساعت
- 8:47
- نوشته شده توسط
- علی کفشگر فرزقی
- شاعر:
-
محمدرضا سروری
ارسال دیدگاه