روسیاهم منم حر درمانـــده تو
بگذر از من شدم سائل خانه تو
بسته ام به رویت راه ای مقتدا
بگذر از گناهم ای خون خـــــدا
من پشیمانم و سر به زیرم
آمـــــدم تا برایــت بمیـــرم
(( ای عزیز خدا ای حسین جان ))
غصه دارم شکستم دل خواهر تو
وای من گر نبخشد مرا مــــادر تو
آمدم فدایـــــی اصغـــــر شـــوم
بهر تو دهم جان و بی سر شوم
تا نصیبم شود این سعادت
با سعادت روم تا شهـــادت
(( ای عزیز خدا ای حسین جان ))
شاعر : رسول میثمی
- سه شنبه
- 28
- شهریور
- 1396
- ساعت
- 13:10
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
رسول میثمی
ارسال دیدگاه