از حرم رو سوی قتلگه کرده ام من
قاسمم جان سپرد و نگه کرده ام من
دست و پا تو کمتر زن پیش عمو
ناله ها زدم پیش چشم عــــــــدو
تا فلک رفته آه از نهـــــادم
تشنه بودی و آبت نـــــدادم
(( آه و واویلتا از غریبی ))
پاره پاره شده مصحف پیکر تو
مانده در زیر پا شاخه پرپـــر تو
شد زره بــــرای تو یک پیرهـــــن
پاره شد تنت همچون قلب حسن
تیغ کینه به رویت کشیدند
پهلویت را به نیزه دریدنــد
(( آه و واویلتا از غریبی ))
شاعر : رسول میثمی
- سه شنبه
- 28
- شهریور
- 1396
- ساعت
- 13:53
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
رسول میثمی
ارسال دیدگاه