تا که باشد جگری پای تو فریادی هست
ما خرابیم ولی مجلسِ آبادی هست
سردیِ دوریِ تو گرم شود میآیی
به زمستان بنویسید که مُردادی هست
گیرم از یادِ همه رفتهای اما سوگند
سالها پیشِ تو از گریهیِ ما یادی هست
کربلاهایِ مرا داد امامِ هشتم
کربلا هست اگر پنجرهفولادی هست
سینهات سوخته و سینهیِ ما هست کبود
میشود مثل تو هر کَس که در این وادی هست
گوشهیِ چشم شما زخم شد و میگِریی
تا بدانیم همه حضرتِ سجادی هست
مادرت در وسطِ روضهیتان خورد زمین
تا که گفتند در این قافله نوزادی هست
نام زینب به لبت میرسد و میمیرم
حرف ناموس شما هست اگر دادی هست
شاعر : حسن لطفی
- سه شنبه
- 28
- شهریور
- 1396
- ساعت
- 16:17
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
حسن لطفی
ارسال دیدگاه