این شبا که فصل سبز ، استجابت دعائه
قدر بدون که اینجا جای ، نزول فرشته هائه
نیگا کن ببین درای ، آسمون روی تو بازه
لحظة آبی پرواز ، موسم راز و نیازه
توی این آسمون نور ، حالا هستی یه ستاره
درد دل کن با حبیبت ، از صمیم دل دوباره
بگو ای خدای دلها ، مهربون هر دو عالم
ممنونم که بین خوبات ، دوباره تو دادی راهم
تویی که بنده نوازی ، به بدیم نیگا نکردی
تک و تنها منو بین ، تاریکی رها نکردی
تا بشم یه چشمة نور ، تا صدات کنم خدایا
دستای من و گرفتی ، تو من و آوردی اینجا
حرف آخر من اینه ، قسمت می دم به ارباب
غرق دریای گناهم ، جون زینب من و دریاب
عنایت کن که بگیرم ، این شبا نور خدایی
دستم و بگیر دوباره ، تا بشم کرب و بلایی
شاعر:یوسف رحیمی
- دوشنبه
- 2
- مرداد
- 1391
- ساعت
- 13:58
- نوشته شده توسط
- علی
ارسال دیدگاه