کودکان هاشمی
ای کودکان هاشمی ، العطش مگویید ، چون که بی عمویید
دیگـر در این دشت بلا ، قطره ای مجویید ، چون که بی عمویید
رخسار خود بااشک خون ، زین عزا بشویید ، چون که بی عمویید
گـِردِ خـیـام مـشک آب ، ره دگـر مپـویید ، چون که بی عمویید
اردوی آل فاطمـه ، مانده بی سقّا
سقّا فتاده غرق خون ، بر لبِ دریا
دریا فرو شد در غمِ، آن یل عاشق
عاشق ترین مرد عرب ، آمده تنها
فریاد از این ماتم بیداد از این ماتم
عمـو نمی آیـد از جانـب علـقم
ای کودکان تشنه لب ، موسم غم شد
سقّای عطشان حرم ، نقش علقم شد
از تیغـة باطـل جـدا ، بر گِلِ ساحـل
دست از تن و یکسو رها ، مشک و پرچم شد
ای کودکان هاشمی نوباوگـان هاشمی
لب تشنگان هاشمی خونین دلان هاشمی
ای کودکان هاشمی ، العطش مگویید ، چون که بی عمویید
بی دست و بازو دیدمش ، نالـه سردادم
بشکسه سر ، بر شانة ، خسته بنهادم
با نغمة بی یـاوری ، در دلِ صحـرا
یاد سرِ بشکستـة ، حیـدر افتـادم
فریاد از این ماتم بیداد از این ماتم
عمـو نمی آیـد از جانـب علـقم
دیگر سرود العطـش ، از لبان رفته
زیرا که عموی حرم ، از جهان رفته
میرآب طفلانِ حسین ، حضرت عباس
رفت و تو گویی از تنِ ، جملـه جان رفته
ای کودکان هاشمی نوباوگـان هاشمی
لب تشنگان هاشمی خونین دلان هاشمی
ای کودکان هاشمی ، العطش مگویید ، چون که بی عمویید
ای کودکان هاشمی ، العطش مگویید ، چون که بی عمویید
دیگـر در این دشت بلا ، قطره ای مجویید ، چون که بی عمویید
رخسار خود بااشک خون ، زین عزا بشویید ، چون که بی عمویید
گـِردِ خـیـام مـشک آب ، ره دگـر مپـویید ، چون که بی عمویید
پرچم فراز لشکرم ، میرو سردارم
رفت و گواهی می دهم ، آن علمدارم
تا لحظـة آخر فقط ، یاد یاران بود
نازید به دستان عمو ، اهل دربارم
فریاد از این ماتم بیداد از این ماتم
عمـو نمی آیـد از جانـب علـقم
هرگاه که آبی می خورید ، یاد او باشید
باخاطرش هرلحظه در، گفت وگو باشید
تا آخریـن ایام عمر ، کودکانِ من
یاد لب خشکیـدة ، آن عمو باشید
ای کودکان هاشمی نوباوگـان هاشمی
لب تشنگان هاشمی خونین دلان هاشمی
ای کودکان هاشمی ، العطش مگویید ، چون که بی عمویید
سقای با مهر و وفا ، جان به جانان داد
با یاد رخسار شما ، تشنه لب جان داد
این گونه درس عاطفه ، با سرودِ غم
در کوره راه زنـدگی ، یاد انسـان داد
فریاد از این ماتم بیداد از این ماتم
عمـو نمی آیـد از جانـب علـقم
در خیمـه ها آب روان ، گرچه نایاب بود
قلب صغیران از عطش ، زار و بی تاب بود
ای سـروری برگو چنین ، مصرع آخر
برگرد عموی باوفا ، جایِ آب آب بود
ای کودکان هاشمی نوباوگـان هاشمی
لب تشنگان هاشمی خونین دلان هاشمی
ای کودکان هاشمی ، العطش مگویید ، چون که بی عمویید
شاعر : محمدرضا سروری
- پنج شنبه
- 30
- شهریور
- 1396
- ساعت
- 8:38
- نوشته شده توسط
- علی کفشگر فرزقی
- شاعر:
-
محمدرضا سروری
ارسال دیدگاه