مکن ای صبح طلوع
(امشبی را شه دین در حرمش مهمان است ، مکن ای صبح طلوع)
(ظهـر فردا بدنش زیر سـم اسبان است ، مکن ای صبح طلوع)
این شـب آخر عمر شه لب عطشان است ، مکن ای صبح طلوع
دفتـر عمـر حسـیـن در ورقِ پایان است ، مکن ای صبح طلوع
این شـبِ آخر عمـر شه مظلومان است
گوشه ای چهرة مردان خدا خندان است
روی لب صوت خوش و زمزمة قرآن است
دیـدة اهـل حرمخانـه ولی گریان است
مکن ای شمـس فروزنده طلوعـی دیگر
تا نمایـان نشـود صبـحِ شروعـی دیگر
همه مشـغـول نمازنـد و رکوعـی دیگر
فکـر مـیـدان جهادنـد و فروعـی دیگر
این شـب آخر عمر شه لب عطشان است ، مکن ای صبح طلوع
(امشبی را شه دین در حرمش مهمان است ، مکن ای صبح طلوع)
میزبان در شب آخر شده همچون مهمان
فکـر صحـرای بلا باشـد و بـزم میدان
شوق رفتـن به دل افکنده به اوج ایمان
که سر و جان بسپـارد به هـوای پیمان
مثـل پروانـه ، همه گرد رخ یک شَمعـند
دور تا دور حسین اهل و عیالش جَمعـند
کودکانی که در این غصّه کثیـر الدَمعـند
گوش بر صحبـت بابا و سـراپا سَمعـند
دفتـر عمـر حسـیـن در ورقِ پایان است ، مکن ای صبح طلوع
(امشبی را شه دین در حرمش مهمان است ، مکن ای صبح طلوع)
(امشبی را شه دین در حرمش مهمان است ، مکن ای صبح طلوع)
(ظهـر فردا بدنش زیر سـم اسبان است ، مکن ای صبح طلوع)
این شـب آخر عمر شه لب عطشان است ، مکن ای صبح طلوع
دفتـر عمـر حسـیـن در ورقِ پایان است ، مکن ای صبح طلوع
سخنـان شهِ لـب تشنـه شنیـدن دارد
حال یـاران حسیـن لـذت دیـدن دارد
هر کسی در سر خود شوق پریـدن دارد
میـل دل از دلِ ایـن خانـه بریـدن دارد
وارث شیر عرب حضرت عبـاس امشب
می دهد گِردِ حریم علـوی پـاس امشب
اکبر و قاسم و عُون از سر اخلاص امشب
می کنند حال گل فاطمه احساس امشب
(ظهـر فردا بدنش زیر سـم اسبان است ، مکن ای صبح طلوع)
(امشبی را شه دین در حرمش مهمان است ، مکن ای صبح طلوع)
حرم خـون خـدا حال و هوای دگریست
شاهد گریة یک دختـر و اشک پدریست
آخر عمـر پـدر ، اول یک در به دریست
با سکینه چه بگوید که گُل خونجگریست
سروری از شب پایان حسیـن می گوید
از حـرمخانـة گریـان حسیـن می گوید
از صفـای دل یــاران حسیـن می گوید
کربـلا ، وادی پیمـان حسیـن می گوید
این شـب آخر عمر شه لب عطشان است ، مکن ای صبح طلوع
(امشبی را شه دین در حرمش مهمان است ، مکن ای صبح طلوع)
شاعر : محمدرضا سروری
- جمعه
- 31
- شهریور
- 1396
- ساعت
- 9:23
- نوشته شده توسط
- علی کفشگر فرزقی
- شاعر:
-
محمدرضا سروری
ارمین
شعر بسیار زیبا و حماسی است
چهارشنبه 28 شهریور 1397ساعت : 13:53