ماه محـرّم
کوچه ی غـم ، باز شد
باز هم در خیمه ی دل پای ماتم باز شد
عرش مِشکی پوش شد
باز هم پـرونـده ی ماه محـرّم ، باز شد
آســمان آهـی کـشید
باد راه افتاد و پرچم پُشت پرچم باز شد
بسته شد دربِ گُناه
بــاب تـوبه نـیز بر اولاد آدم ، باز شــد
شد دَمَم `یا فاطمه”
تا که بر شکل هلال ماه چشمم باز شـد
با تَعلّــق بر غمـش
بنـد از پــایِ دلِ أحــرارِ عـالَــم بــاز شد
`یاعلیّ” و `یاحسین”
کودک قـلبـم زبانــش با دو تا دَم باز شد
او شِـفایم داد و بعد
بـالِ پروازم به سمت عرش أعـظم باز شد
هم گـدا ارزش گـرفت
هم گِـره از کـارِ او ، قَـــدرِ مُسَـلَّم باز شد
روضه ی سربسته اش
خط به خط با نثرِ جانسوزِ مُقرَّم باز شد
آه ، فرقِ ماهِ شاه
از وسط با ضربه ای بسیار مُحـکم ، باز شد
با سه شعبه بعد از آن
حلق طفل و بازوی ارباب با هم باز شد
شاعر : محمد قاسمی
- شنبه
- 1
- مهر
- 1396
- ساعت
- 6:6
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
محمد قاسمی
ارسال دیدگاه