زمزمه ی شب ششم
بند اول
ای پسر برادرم قاسم
غرقه بخون برابرم قاسم
چی به سرت اومده که خونی شده صورت زیبات
بودی برام یادآور تموم خاطرات بابات
پاشو میخواد نگات کنه یه بار دیگه عموی تنهات
عموحسین2 عموی مظلومم حسین جان...
بند دوم
منو خجل از مادرت کردن
با شم اسبا پرپرت کردن
اینا همه از ریشه ی مغیره و قنفذ پستن
کوچه برات واکردن و با نیزشون راهتو بستن
قاسم من پهلوتو مثله مادرم زهرا شکستن
عمو حسین....
شاعر : یاسین زندی
- شنبه
- 1
- مهر
- 1396
- ساعت
- 7:36
- نوشته شده توسط
- علی کفشگر فرزقی
- شاعر:
-
یاسین زندی
ارسال دیدگاه