بسم الله الرحمن الرحیم
من از دیار حبیبم، حبیب کرب وبلا
مرید شاه غریبم، غریب کرب وبلا
خدا دوچشم مرا وقف ماتمش کرده
دخیل گوشه ای از تار پرچمش کرده
خدا طناب دلم را گره به مویش زد
دلم یکی دوسه جرعه ازآن سبویش زد
از آن به بعد دگر کربلا شده حرفم
که پر شده ز مصیبات کربلا ظرفم
تمام حاجتم این است کربلا بروم
به پای بوسی ارباب سر جدا بروم
گدای دست کریمانه ی حسینم من
خمارگوشه ی میخانه ی حسینم من
خدا کند بشود تاکه زائرت بشوم
شوم مقیم حرم تا مجاورت بشوم
توجای خود، همه ی نوکران تو آقا
اسیر تو شده ام من به جان تو آقا
درون سینه ی خود شوق کربلا دارم
به یمن یک نظر توست، گر بها دارم
هزار مرتبه شکر خدا که هئیتی ام
ندارم ارزشی و با شما چه قیمتی ام
مسیح زنده شده از دم مسیحایت
نشسته زل زده یوسف به چشم زیبایت
عجب که در صف لب تشنه های عاشورا
نشسته خضر بنوشد ز جام سقایت
به گفتگوی توموسی به وادی سیناست
خلیل هم یکی ازشیعیان بابایت
تو مهربان بلندای آسمان هستی
خوشا بحال هر آنکس که کرد پیدایت
همیشه وهمه جا سنگ تو به سینه زدم
به سینه ام ز غم بانوی مدینه زدم
دعای مادر تو بود روضه خوان شده ام
به پای مرثیه خوانی او روان شده ام
شاعر : محمدحسن بیات لو
- شنبه
- 1
- مهر
- 1396
- ساعت
- 9:4
- نوشته شده توسط
- احسان نیکخواه
- شاعر:
-
محمد حسن بیات لو
ارسال دیدگاه