مونده یه پیرهن بدن نداره
بدنتم که پیرهن نداره
آخ بمیرم تنت کفن نداره ، دلم زاره
دلم زاره، آخه حیرونم و سرگشته
دلم زاره، که شمر از قتلگاه برگشته
حسین جانم حسین جانم حسین جانم
******
همین جا بود که دل ها گرفت و
کسی روی تن تو جا گرفت و
و از پشت سرت سر را گرفت و ، نگم چی شد
نگم چی شد ، چه ها کردن میون گودال
نگم چی شد ، بگم دریای خونه گودال
حسین جانم حسین جانم حسین جانم
******
تنت رو بارها پامال کردن
تهِ گودال رو گودال کردن
تو رو با سم مرکب چال کردن ، چه نامردن
چه نامردن ، سرت رو روی نیزه بردن
چه نامردن ، جلو چشمات منو آزردن
حسین جانم حسین جانم حسین جانم
******
همین جا بود غارت شد بدن ها
تمامی کفن ها پیرهن ها
بدون تو کتک خوردند زن ها ، شدم تنها
شدم تنها ، رسیده آخرای عمرم
شدم تنها ، اسیر حرمله و شمرم
حسین جانم حسین جانم حسین جانم
شاعر : مظاهر کثیری نژاد
- یکشنبه
- ۲
- مهر
- ۱۳۹۶
- ساعت
- ۵:۳۰
- نوشته شده توسط
- علی کفشگر فرزقی
- شاعر:
-
مظاهر کثیری نژاد
ارسال دیدگاه