بیچاره دستی که در این شب ها فقیرت نیست
یعنی دخیل دست های دستگیرت نیست
باید برای خانه ی تو زیر پایی شد
بیچاره بال جبریلی که حصیرت نیست
هرگر نمی خواهم ببینم آن شبی را که
در سفره ی افطار ما نان و پنیرت نیست
قربانی نامت شدن عین حیات ماست
مرده تر از مرده است هرکس که بمیرت نیست
تو منت دین خدا بر گردنم هستی
آری تو امّ المؤمنینی و نظیرت نیست
تو بانوی اسلامی و تاج سرم هستی
کوری چشم دشمنانت مادرم هستی
ای همسر شایسته ی پیغمبر مکه
ای جده ی شهر مدینه ؛ مادر مکه
ای که برایت حاجیان احرام می بندند
قبر شریفت قبله گاه دیگر مکه
تو مادری ات نیز بوی نوکری میداد
می خواستی باشی کنیز دختر مکه
تو زینب پیغمبری و سال های سال
سینه سپر کردی برای رهبر مکه
هر جا که پیغمبر به جنگ فتنه ها می رفت
تو یک تنه بودی برایش لشگر مکه
مکه مدینه نیست در آتش نمی افتی
کاری با تو ندارد دیوار و در مکه
تو بانوی اسلامی و تاج سرم هستی
کوری چشم دشمنانت مادرم هستی
علی اکبر لطیفیان
- دوشنبه
- 2
- مرداد
- 1391
- ساعت
- 17:43
- نوشته شده توسط
- علی
- شاعر:
-
علی اکبر لطیفیان
ارسال دیدگاه