بکش مانند میثم غرق در خون بر سر دارم
که پیش تو خجالت میکشم از این که سر ...دارم
شبم در پرتو مهر تو مثل روز روشن شد
خدا را شکر چون آفاق از نور تو سرشارم
توان وصف طوفانی که در جانم نهادی نیست
جز اینکه بین هر روضه شبیه ابر میبارم
بگو با دشمنم گر دست هایم قطع هم گردد
نخواهد آمد آن روزی که دست از دوست بردارم
تمام عمر من با گریه پای روضه ات سر شد
به شوق لحظه ای که سر به دامان تو بگذارم
فاطمه معصومی
- یکشنبه
- 2
- مهر
- 1396
- ساعت
- 7:12
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
ارسال دیدگاه