• پنج شنبه 1 آذر 03


حضرت مسلم بن عقیل(ع) -( می دهم بر محضرت مولا سلام )

902

از سر دارالاماره روی بام
می دهم بر محضرت مولا سلام

چشم بد از دور چشمان تو دور
سایه ات بر اهل عالم مستدام

کار تو با اهل کوفه شد شروع
کار من در شهر کوفه شد تمام

شرح حال یار تو در این دیار
شد زبانزد بر زبان خاص و عام

هر چه گشتم ذّره ای پیدا نشد
در وجود کوفیان یک جو مرام

در نگاه بی بصیرتهای شهر
نیست فرقی بین عامی و امام

شب همه در حال بیعت با من اند
صبح در بازار شمشیر و نیام

از زبان تُندشان فهمیده ام 
نیست اولاد علی را احترام

یا علی گفتم لبم شمشیر خورد
ناسزا گفتند بر مولا مدام

بر سرم در کوچه آتش ریختند
سنگ می انداختند از روی بام

سر به داری قسمت من می شود
قسمت تو بی سری در این قیام

من همین مقدار می گویم، تو را....
می کِشند اینجا به قصد انتقام

با لب خونین تمنا میکنم
تا کسی بر تو رساند این پیام:

بین این نامردها جای تو نیست
پای خود مگذار اینجا والسلام

شاعر : مجتبی شکریان همدانی

  • یکشنبه
  • 2
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 7:23
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران