افـتاده ام از پا عموجانم می آید
با روضـه یِ زهرا عموجانم می آید
پهلو شکسته...پَر شکسته...سَر شکسته
انـگار بابا.... با عموجانم می آید
مویِ سَرَم جا مانده در سَر پنجه یِ گرگ
جان می کَنَم اینجاعموجانم می آید
زیرِ سُـمِ اسبِ حرامی قـَد کشیدم
شاید شدم سقّا !!!عموجانم می آید
میخِ دَر و سر نیزه از یک جنس هستند
شد زخمِ سینه وا....عموجانم می آید
هرکس رسید از راه یک ضربه زَد و رفت
یک تَن شده صدتا عمو جانم می آید
من در ادب شاگردِ عبّاسم درست است
گفتم به خود...بر پا عموجانم می آید
تشییع این پیکر به سمتِ خیمه سخت است
حتماً عمـویم با عمو جانم می آید
شاعر : حسین ایمانی
- دوشنبه
- 3
- مهر
- 1396
- ساعت
- 8:58
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
حسین ایمانی
ارسال دیدگاه