• دوشنبه 3 دی 03

 رضا قاسمی

اشعار شب چهارم محرم -( گر مثل من به کرب و بلایش نرفته ای )

1041

هر روز صبح زود ، به آقا سلام کن
یا گریه کن برای غمش یا سلام کن
گر مثل من به کرب و بلایش نرفته ای
هر جا نشسته ای ز همانجا سلام کن

هر روزِ ماست ، مستِ "سلامٌ عَلَی الْحُسَین"
آغوش ما پر است ، ز صدها بغل "حسین"

ما عاشقیم ، عاشق آقای کربلا 
ما زنده ایم ، زنده به رویای کربلا
ای کاش نامه ی عمل ما بدل شود ...
با مُهر یا حسین ، به ویزای کربلا

این برگه را درست بگیریم ، دست راست
راهش پل صراط و خودش هم بهشت ماست

اصلا بهشت ، شعبه ای از خاک کربلاست 
جنس شراب آن کمی از تاک کربلاست
هر کس بهشتی است و شده غرق در خوشی ...
حال دلش هوای عطشناک کربلاست

کرب و بلا بهشت برین است ، شک نکن 
عرشی ترین مکان زمین است ، شک نکن

دیگر بس است ، کاسه ی صبرم پُرِ پُر است
قلبم تَرَک تَرَک شده لنگِ تلنگر است
شد حسرت ضریح حرم قوت غالبم
جا مانده ای ز قافله ام ، نانم آجر است

ای کاش پادشاه ، نظر بر گدا کند
من را مسافر حرم کربلا کند

شاعر : رضا قاسمی

  • دوشنبه
  • 3
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 9:54
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران