از دلم خبرداری تو،از دلت خبر دارم من
نخواه از من ای بی یاور،دست از گریه بردارم من...ای داداش
زینب باشد و،تو باشی غریب؟؟؟
می خندد به تو،سپاه ای حبیب
آه ای مضطرم، بخوان عمن یجیب
داداشم حسین6
هل من ناصرت پیچیده،اطراف حرم ای داداش
از روزی که می ترسیدم،آمده سرم ای داداش...ای داداش
من یک خواهرم،غرورم نشکن
قربانی تو،پسرهای من
می بینم شدی،غریب تر از حسن
داداشم حسین4
نداری چرا ای آقا،روی آمدن به خیمه
تا وقتی ابالفضل باشد،زود است خم شدن در خیمه...ای داداش
رفتند بچه ها،چه بهتر ارباب
نیستند شاهد،بلای طناب
وقتی میروم،به مجلس شراب
داداشم حسین6
شاعر : نجمه پور ملکی
- دوشنبه
- 3
- مهر
- 1396
- ساعت
- 17:56
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
نجمه پور ملکی
ارسال دیدگاه