زمینه
تو خیمه هنوز من سر لشکرتم
بی تاب لب خشک اصغرتم
من خواهرتم جای مادرتم
ادامه داده هستی تو زنده بودنم رو
ادامه میدی با نگات نفس کشیدنم رو
با تیغ ابروهات ببر رگای گردنم رو
کسی نمیشنوه صدای مردنم رو
گلام چشم به راه تو خیمه موندن
نزن دست رد به سینه من
**********
یادت میاد چه روزگاری بود جوونیامون
داداش حسین همش و ان یکاد میخوند برامون
حالا رسیده وقت عاشقی بچه هامون
و ان یکاد بخون که راهی شن به میدون
میسوزه دلم یا رب یا رب تو
میسوزه برا خشکی لب تو
جانا بپذیر سهم زینبت و
دو تا دست گل برات اوردم
عشق من من هنوز نمردم
**********
ما با تو اومدیم که اخر برات بمیریم
فقط تویی امیر و ما فدایی امیریم
ما اومدیم و دست خالی از درت نمیریم
باید تقاص خون اکبر و بگیریم
من دختر شاه خیبر شکنم
من اینه زهرا و حسنم
اون کس که برا تو میمیره منم
اذن بده که حقم و بگیرم
اشاره کن خودم برات بمیرم
***********
- سه شنبه
- 4
- مهر
- 1396
- ساعت
- 2:23
- نوشته شده توسط
- علی کفشگر فرزقی
ارسال دیدگاه