• یکشنبه 4 آذر 03

 اسماعیل تقوایی

سرباز شش ماهه -( هل من معینش گفت وسوی خیمه ها رفت )

889

سرباز شش ماهه
هل من معینش گفت وسوی خیمه ها رفت
بهر وداع با حرم خون خدا رفت

آمد به گوشش گریه ی طفل رضیعش
دنبال رد آن صدای آشنا رفت

گفتش ربابه اصغرم بیتاب آب است
طفلش گرفت وسوی آن قوم دغا رفت

کردش طلب آبی برای شیرخواره
بین بهر ارشاد عدویش تا کجا رفت

لعن خدا بر حرمله جانی نامرد
تیرش سه پر بود واز آن چله رها رفت

آماج آن تیر سه شعبه شد گلویی
سیراب شد اصغر زخون وتا خدا رفت

لبخند زیبایی به لبها داشت اصغر
راه خطیر عشق را او با رضا رفت

بر آسمان پاشید مولا خون اصغر
عرش خدا را هدیه از آل خدارفت

حیران شده تاپاسخ مادر چه گوید
سوی حرم با گوهری زیر عبا رفت

مادر به خیمه منتظر بابای مظلوم
تا پشت خیمه بهر دفنی بیصدارفت

شاعر : اسماعیل تقوایی

  • چهارشنبه
  • 5
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 10:1
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران