• سه شنبه 15 آبان 03

 جابر عابدی

شعر حضرت علی اصغر(ع) -( ذبح شش ماهه ی من خشکه لبات )

1974
1

مادرت بدجوری پژمرده علی
می دونم چی تو رو آزرده علی
حالا سیراب شدی روی دست من
جای شیر تیر به گلوت خورده علی
......
من زدم روُ، دشمنت نظاره کرد
بی حیا به حرمله اشاره کرد 
سفیدی گلوتو دید به خدا
گوش تا گوشتو سه شعبه پاره کرد
.....
حالا که سرت شده جدا علی
نمی رم به سمت خیمه ها علی
مادرت داره تماشا می کنه
چی بگم که کشتنت چرا علی
....
 دیگه بعد تو با غصه لبریزم
خیمه رفتن بی تو سخته عزیزم
می خوام اینجا رد زخمت نَمونه
خون تو به آسمونا می ریزم
.......
ذبح شش ماهه ی من خشکه لبات
چرا خاموشه صدای گریه هات
پشت خیمه قبر براتو می کَنم
الهی بابا بشه علی فدات
.....
چرا چشمات نیمه بازه پسرم
نکنه که رمز و رازه پسرم
مادرت داره میاد دق می کنه
چرا داری خون تازه پسرم
......
گل آب نخورده ی کرببلا
من دلخسته رو که کُشتی بابا
می سپارم تو رو به خاک ای پسرم
الهی نیفتی دست نیزه ها

 

شاعر : جابر عابدی

  • چهارشنبه
  • 5
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 16:56
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران