زمینه
من غلام کرم گل پسر فاطمه ام
حسنی ام بنویسید به روی کفنم
از کرب و بلا دل می پره سمت مدینه
بازم دل و حسی میبره سمت مدینه
غرق شور و شینی و سینه زنی شد
تو ماه حسینی ولی رزقت حسنی شد
امشب بیاید تا باهم دیگه بریم
با پای دل پشت خونه کریم
بگیم امام حسن خیلی نوکریم
بارونیم محض یک تبسمت
ما اومدیم امشب تو مراسمت
اقا فدا عبد الله و قاسمت
غریب اقا مولانا امام حسن
ای کاش که به دست ما بقیعم بشه اباد
میسازیم ایشالله ما براش پنجره فولاد
با یاد کبوتر های پر بسته می سازیم
اخر تو بقیع گنبد و گلدسته می سازیم
میشه یه روز شیعه فاتح نبرد
دیگه میشه بی دلواپسی و در
توی بقیع ازادانه گریه کرد
نیمه شب و مژده سحر میاد
دیگه بقیع از تاریکی در میاد
تو مدینه زائر انقدر میاد
غریب اقا مولانا امام حسن
فرزند بزرگ علی و حیدری بودی
دنیا میدونه خیلی شما مادری بودی
خاموش شده تو کوچه غم چشم و چراغت
از حادثه ای پیری اومد زود به سراغت
به ما بگو اقا جون چرا زدن
جلو چش تو تو کوچه ها زدن
به مادرت سیلی بی هوا زدن
چه روضه ای کرده شیعه رو هلاک
چه صحنه ای از ذهنم نمیشه پاک
گوشواره مادر افتاده رو خاک
غریب اقا مولانا امام حسن
- پنج شنبه
- 6
- مهر
- 1396
- ساعت
- 3:11
- نوشته شده توسط
- علی کفشگر فرزقی
ارسال دیدگاه