زمینه
باز آتیش غم توی دلم شعله کشیده
ای کرب وبلا کاروونی خسته رسیده
صد دست کبوتر طرف ماریه پر زن
صد قافله دل همره این قافله اومد
نگرونی ، بی تابی و اضطراب
نگرونن اولاد ابوتراب
نگرون شیش ماهه شده رباب
نگرونه
یه خواهری می سوزه یواش یواش
یکی دوتا نیست غم ها و غصه هاش
نگرونه واسه حنجر داداش
واغربتا واویلا اخا الغریب
این وادی غم داره عجب سوز و نوایی
از خاک زمینش میرسه بوی جدایی
عباسمونو از چی صدا کردی برادر
اینجا برا چی خیمه به پا کردی برادر
تو حق بده باشم بی قرار تو
بودم آخه یک عمری کنار تو
نشه یه وقت زینب سوگوار تو
تو حق بده
بیا بریم حالم اینجا ناخوشه
حتی داداش فکرش من رو می کشه
نشه یه وقت زینب بی حسین بشه
واغربتا واویلا اخا الغریب
ترسم اینه اینجا به سرشک ما بخندند
ترسم اینه آخر روی ما آبو ببندند
از حالا چرا خیره شدی جانب گودال
از حالا چرا غصه برا معجر وخلخال
داره صدا آه مادرم میاد
بگو بهم چی اینجا سرم میاد
چی به روز زن های حرم میاد
بگو بهم
غمو زدند انگاری به ناممون
نگو لگد میشه احتراممون
میره بالا آتیش از خیاممون
نگرونی ، بی تابی و اضطراب
نگرونن اولاد ابوتراب
نگرون شیش ماهه شده رباب، نگرونه
یه خواهری میسوزه یواش یواش
یکی دوتا نیست غم ها و غصه هاش
نگرونه واسه حنجر داداش، نگرونه
واغربتا واویلا اخا الغریب
- پنج شنبه
- 6
- مهر
- 1396
- ساعت
- 3:48
- نوشته شده توسط
- علی کفشگر فرزقی
ارسال دیدگاه