باز شب قاسم و باز شمیم حسن
صاحب این سفره است دست کریم حسن
سبط نخست نبی، نور دل فاطمه
مشرق و مغرب همه، غرق نعیم حسن
از صف صفین بپرس، وز جمل و نهروان
تا نگری دشمنان، کشته ز بیم حسن
همدم او بی وفا، هجمه و تیر جفا
نیست یکی و دو تا، هتک حریم حسن
حرمت او را شکست، راه به تابوت بست
تیر به تابوت زد، خصم لئیم حسن
ما که تباهیم و بس، نامه سیاهیم و بس
کاش شفاعت کند لطف قدیم حسن
آه از آن ساعتی، که آمد و از حسین
بی زره اذن قتال، خواست یتیم حسن
زینب اگر دیده ای، تو جگرش را به تشت
در نگر اینک به دشت، فرق دو نیم حسن
- جمعه
- 7
- مهر
- 1396
- ساعت
- 6:1
- نوشته شده توسط
- علی کفشگر فرزقی
ارسال دیدگاه