نشد که آب بیارم رباب شرمنده
عروس فاطمه و بوتراب شرمنده
به وقت گفتن لالا به روى گهواره
اگر چکید ز چشمانت آب شرمنده
به گوش اصغر تشنه بگو عمو نرسید
بگو که گفت عمویت بخواب شرمنده
نگو چرا نرسید آب بر لب طفلم
که غیر اشک ندارم جواب شرمنده
میان علقمه بى مشک و دست افتادم
نخورد گرچه لبم هم به آب، شرمنده
به دختران حرم هم بگو که سقا گفت
اگر شدید اسیر طناب شرمنده...
اگر که بعد من آقای من در آن گودال
محاسنش شود از خون خضاب؛ شرمنده
- جمعه
- 7
- مهر
- 1396
- ساعت
- 7:34
- نوشته شده توسط
- علی کفشگر فرزقی
ارسال دیدگاه