رسیده بعثتت شبه پیمبر
میون حرای نیزه و خنجر
یه جور تنت شده پر پر علی جون
که صحرا پر شده از علی اکبر
با زانوهام - پیکرمو
به سوی تو میکشمو میبارم
ترسم اینه - یه وقت پامو
رو پاره های بدنت بزارم
موذن خیمه ها پاشو یه حرفی بزن
تنت پریشون شده شبیه موهای من
به هر جای تنت تا دست میزارم
به هم میریزه مثل حال زارم
شد تنت به اندازه ی اصغر
باید برا تو گهواره بیارم
سنگینی - خونابه ها
پلکای نیمه بازتو می بنده
به اشکای -بی پسریم
ببین که لشگر کوفی می خنده
هر چی میشد از تنت بین عبا جم(جمع) شده
ای وای من پیکرت علی چه قد کم شده
شاعر : موسی علیمرادی
- جمعه
- 7
- مهر
- 1396
- ساعت
- 8:33
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
موسی علیمرادی
ارسال دیدگاه