صدایی آتشین می آید از عرش!
دل دیوانه! می ارزد که امشب
بسوزی و بسازی و بمیری
به پای روضه خوانی های زینب
بیایید ای گرفتاران عالم
رسیده رزقتان با اذن زهرا
خدا قسمت نموده تا بخوانم
کمی از روضه ی جانسوز سقا
امیر خیمه ها! سقای طفلان
یل امّ البنین نور دو عینم
دل آرام حرم، ماهِ عشیره
تمام دلخوشی های حسینم
رخش ماه تمام آل هاشم
قدش آرامش جان سكینه
همان كه تا زمین افتاد، پر زد...
خوشی از خواب چشمان سكینه
عمود خیمه گاهم را شکستند
خروش ناله كو؟ فریاد... فریاد
كجایی ای غیورم، تکیه گاهم؟
تمام حُرمت ما رفت از یاد
كجا رفتی كجا بودی دلاور؟
غریبانه حسینم دست و پا زد
كجا بودی در آن وقتی كه آمد_
_ به خیمه! یاورانش را صدا زد؟
خدا را شكر رفتی و ندیدی...
خروش ناله های بی جوابم
كمان حرمله بود و حسین و
گلوی پاره ی طفل ربابم
خدا را شكر رفتی و ندیدی
یتیم یازده ساله، برادر
غریبانه در آغوش حسینم...
سرش از تن جدا شد پیش مادر
خدا را شكر رفتی و ندیدی
به گرد یوسف من گرگ ها را
ندیدی چرخش سرنیزه ها و
لباس پاره ی خون خدا را
خدا را شكر رفتی و ندیدی
سرِ ارباب را بالای نیزه
به پیش دست های بسته ی من
ندیدی پای كوبی، پای نیزه
به چشمانت قسم ماه قبیله!
پس از تو خواب از چشمانمان رفت
تمام یادگاری های زهرا
میان شعله از دستانمان رفت
خدا را شكر رفتی و ندیدی
چه دستانی به روی بسته وا شد!
خداوند ادب بنگر چگونه
که حکم احترام من ادا شد؟
خدا را شكر رفتی و ندیدی
گلوی پاره ی روی زمین را
رجز خواندم به شهر کوفه! دیدی...؟
کرامات امیرالمؤمنین را
خدا را شکر رفتی و ندیدی
سر سالار در تشت طلا بود
من و نامحرمان یا غیرت الله!
تمام شام پر از بی حیا بود
اگرچه درد دل هایم زیاد و
حكایت های من پایان ندارد
ولی ابراز و فهمِ داغ هایم
به جان تو قسم امكان ندارد
اگر بودی تو... حالم فرق می كرد
اگر بودی اگر بودی اگر... آه
شبیه مادرم بسته نمی شد
به روی بانوان خسته دل راه
شاعر : مجتبی روشن روان
- جمعه
- 7
- مهر
- 1396
- ساعت
- 16:56
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
مجتبی روشن روان
افشین
سلام ممنونم
دوشنبه 31 اردیبهشت 1397ساعت : 15:57لطفا نوحه های همراه با سبک بیشتری قرار دهید