ای کوه در حال ریزش،به چه روزی افتادی تو
یادت باشد ای سردارم،چه قولی به من دادی تو...ابالفضل
بازی می کنی،تو با احساسم
بازو روی خاک،نزن عباسم
من از کودکی،تو را خوب میشناسم
سردارم نرو6
نیزه حاجتش را گرفت،از این چشم زیبای تو
پشتم را نکن خالی که،محتاجم به دستای تو ...ابالفضل
تو سردار من،مگه نبودی
زد ابن طفیل،عجب عمودی
مشکت را زدند،همه از حسودی
سردارم نرو 6
در پشت همین نخلستان،یک دنیا دل بی تاب است
کمترین غمم پس از تو،کشف معجر و نقاب است...ابالفضل
پایین می کشم،عمود خیمه
می سوزد زغم،وجود خیمه
وای از غربت،مه آلود خیمه
ای زینب بیا،حسین برگشته
با قد دوتا،حسین برگشته
با مشک عزا،حسینت برگشته
سردار حسین6
شاعر : نجمه پور ملکی
- شنبه
- 8
- مهر
- 1396
- ساعت
- 11:26
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
نجمه پور ملکی
ارسال دیدگاه