تیرباران شدی
چشم تو بسته شد و چشم حرامی وا شد
تو زمین خوردی دورِ حرمم غوغا شد
مشک تو پاره شد و آبرویت ریخت زمین
سیلِ آن خورد به خیمه همه جا دریا شد
مشک تو پاره شد و خاک ، به سر کرد رباب
ذکر او `وای علی” جای `گُلم لالا” شد
عَلَمت خورد زمین و حرمم رفت به باد
دشمنم بعد تو با جرات و بی پروا شد
روسری بود ، که در دست حرامی ها بود
خیمه ی سوخته معجر به سر زنها شد
تیرباران شدی و تیرَک خیمه افتاد
زینب آواره شد و دخترکم تنها شد
دست تو شد قلم و خون تنت هم جوهر
حکم قتل من و غارت شدنم امضا شد
آن طرف خود و زره از تن تو غارت شد
این طرف بر سر خلخال حرم دعوا شد
بوی یاس آمده از علقمه یعنی اینکه
زائر جسم زمین خورده ی تو زهرا شد
غیرت اللهِ منی روضه ی تو ناموسی ست
رفتی و روی همه بر روی زینب وا شد
شاعر : رضا قاسمی
- شنبه
- 8
- مهر
- 1396
- ساعت
- 15:0
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
رضا قاسمی
ارسال دیدگاه