گل تبدار کربلا
جانها فدای آن تن بیمار کربلا
زین العباد دین گل تبدار کربلا
بودی صلاح دین که نبودش توان جنگ
در روز خون وصحنه ی پیکار کربلا
چشمیش پراشک بوده دلش غرق خون شده
هر گه گلی برفته ز گلزار کربلا
بد حالیش فزون شده وقتی پدر بگفت
پشتم شکسته بهر علمدار کربلا
جانش بسوخت در غم اکبر برادرش
سرو روان لیلی و سردار کربلا
رفتش زهوش تا که بیامد به گوش او
هل من معین آن شه بی یار کربلا
وقت غروب بین حرمهای سوخته
دید آن حرامیان ولنگار کربلا
جانش گرفته می شد اگر عمه اش نبود
بادا درود حق به پرستار کربلا
وای از دمی جسم پدر را بخاک کرد
عریان وبی کفن تن سالار کربلا
درشهر شام شهرجسارت چه بد گذشت
بدتر ز رویداد اسفبار کربلا
تا لحظه ی رحیل بسی گریه ها نمود
با یاد لحظه لحظه ی غمبار کربلا
مسموم زهر کین شد وفزت برب بگفت
آن شاهد وقایع خونبار کربلا
شاعر : اسماعیل تقوایی
- سه شنبه
- 11
- مهر
- 1396
- ساعت
- 10:25
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
اسماعیل تقوایی
ارسال دیدگاه