• یکشنبه 4 آذر 03


روضه امام هادی علیه السلام با صدای حاج محمود کریمی -( زبیداد ستم هم ساختم،هم سوختم،مادر )

1770

 امشب اومدیم برا امام هادی گریه كنیم،اینقده این آقا غریبه،خادمای حرمش شیعه نیستند،یكی از علماء نقل می كرد،می گفت:زمان طاغوت ما از حوزه ی علمیه خرجیمونو گرفتیم،یكماه رمضون كامل رفتیم سامراء فقط نشستیم تو حرم قرآن خونیدم،اینقده غریبه ،كسی تو حرم نبود،مارو فرستادن حرم از خلوتی در بیاد،آی سامراء،آی سرداب

زبیداد ستم هم ساختم

هركی خیلی اذیت میشه كی و صدا میكنه؟مادرشو،خواهی ، نخواهی

زبیداد ستم هم ساختم،هم سوختم،مادر

سراپا سوختم چون شمع و نور افروختم،مادر

زخون سینه ات نخل ولایت جان گرفته

من برای آبیاری خون دل اندوختم،مادر

شراره زهر آتش زد همه عمق وجودم را

به فریادم برس آتش گرفتم سوختم،مادر

ای وای غریب آقا....

شب تنهایی گرفته بود دلم

انگاری آتیش زدن به حاصلم

تن اشك روی چشام لرزیده بود

آخر غربت و با چشم دیده بود

هنوزم اون همه غم تو خاطره

كه می دید قبر آقاش بی زائره

دل مردمونش و پر كینه دید

سامراء رو شبیه مدینه دید

سامراء گفتی دلم بیچاره شد

باز به صحرا پا گذاشت آواره شد

سامراء هم حرم قنشگ داره

گنبد زرد طلائیه رنگ داره

سامرا می گی دلم گل می كنه

به دو تا امام توسل میكنه

سامراء بیگانه با هر شادیه

سامراء قبر امام هادیه

شنیدم شبونه ریختند تو خونش

اومدن به هم زدن آشیونش

می گه یه بار دیدم آقا داره گریه می كنه،گفتم:آقا برا چی ناله می زنی،آقا فرمود:فرش و كنار بزن،كنار زدم،دیدم یه قبر كندن،فرمود:این قبر و كندن جلو روم،می گن،امشب تو این قبر دفنت می كنیم،هر روز تهدید

شنیدم قبرش و كندن پیش روش

كاسه ی زهرو گذاشتند روبروش

شنیدم درد دلش بود بی حساب

شبونه آوردنش بزم شراب

بعد اون بزم شراب با سوز و درد

یاد عمه زینب و حسین مدد

یاد یه حرفی اوفتادم وسط شعر،بعضی چیزا ،بی برنامه آدمی بهش ملهم می شه،میگه،گفتم آقا فرمود،هر روز می گن، دفنت می كنیم تو این قبر زنده زنده،زنده به گور،این طوری تهدید كردن امام هادی رو،آی بمیرم یه هم چین چیزیم تو اهلبیت داشتیم،میگه دیدم امام سجاد علیه السلام،داره گریه می كنه،تو خرابه گفتم:آقا چی شده،چرا ناله می زنی، فرمود:این نگهبانایی كه جلوی خرابه ایستادن،با زبان رومی حرف میزنن،امام زمان به هر زبانی،مسلطه،می گه امشب دیدم،این نگهبانها دارن با هم حرف می زنن،با زبان رومی،آقا مگه چی گفتن،گفت:امشب یكی به اون یكی میگفت:میدونی فردا چكار می خوان بكنن؟چكار می خوان بكنن؟گفت دستوره فردا،این دیوار خرابه رو رو اهلش خراب كنن،هر جا آتیش گرفتی ناله بزن..

خداوندا ببین بال و پرم سوخت

تماشا كن ببین خاكسترم سوخت

رسید این ارث برما از همان روز

كه زینب گفت:بابا مادرم سوخت

میان آتش تب گریه كردم

تمام روز تا شب گریه كردم

از آن روزی كه رفتم بزم مستان

به یاد عمه زینب گریه كردم

هر نوكری باید یه گریزی بزنه كربلا،ماه رجبه،فردا  آخرین نفسش ها شو تو دامن امام عسكری زد،صلی علیك یا اباعبدالله شو گفت،براش كفن آوردن، ای بی كفن حسین،جانم،یه وقت امام سجاد فرمود:بنی اسد برین یه قطعه حصیر بیارید،حصیر آوردن،پاره پاره بدن اربابتونو ،آی آی،این یعنی چی؟یعنی قسمت به قسمت بدن و میان حصیر گذاشت،حسین...........

  • چهارشنبه
  • 12
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 7:0
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران