• دوشنبه 3 دی 03


روضه امام حسین علیه السلام با صدای حاج محمد رضا طاهري -( عمري به هواي تو دويدم كه بميرم )

2816
3

 عمري به هواي تو دويدم كه بميرم
حالا به عزاي تو رسيدم كه بميرم
با اشك به ياد تو نوشتم كه كجايي
افسوس به پايت نرسيدم كه بميرم
آتش زده اي بر جگرم با نفس خويش
آنقدر در اين شعله دميدم كه بميرم
زنجير زنم سينه زنم يك دهه با دست
صد زخم بر اين سينه خريدم كه بميرم
اي كاش بسوزم نرسم تا غم گودال
اين است تمامي اميدم كه بميرم
روزي كه شنيدم كه چه شد با لب خشكش
از سينه چنان آه كشيدم كه بميرم
من طاقت خون روضه ي ناحيه ندارم
آقا به تو سوگند بريدم كه بميرم
بذار سلام رو با سلامي كه امام زمانامروز داده عرض كنيم،هرچه بادا باد،به ما ربطي نداره،ميگيم آقامون اين طور برامون ترسيم كرده.
أَلسَّلامُ عَلَى الشَّیْبِ الْخَضیبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّریبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْبَدَنِ السَّلیبِ
اين شب و روزها روضه هاي سنگيني خونده ميشه،بعضي ها طاقت ندارن بشنوند،اما بعضي روضه ها رو خود خدا خونده،اين روضه از طرف خداست،جبرئيل حامل اين روضه است،داره براي آدم ابوالبشر عليه السلام روضه ميخونه،وقتي رسيد،گفت:آدم اين طور كه من ميگم بگو خدا توبه ات رو قبول ميكنه، یا حمید بحقّ محمّد، یا عالی بحقّ علی، یا فاطر بحقّ فاطمه، یا محسن بحقّ الحسن،همه رو آدم بعد جبرئيل داره ميگه،تا رسيد به اين اسم،بگو:یا قدیم الاحسان بحقّ الحسین، گفت جبرئيل اين آخري چه اسمي بود،دلم رو زير و رو كرد ،گفت:برات ميگم،دليلشم ميگم،اين فرزند پيامبر آخرالزمانه،با لب تشنه ميكشنش،صدا زد آدم روضه ات بي دليل نيست،براي اون آقايي گريه ميكني،كه با لب تشنه،زبانم لال،مثل گوسفند،من نميگم،جبرئيل داره ميگه،امام رضا عليه السلام  هم اين طور روضه خونده،بابا رئوف تر از امام رضا عليه السلام مگه،سراغ داري؟اما رضا ميگه: يَا ابْنَ شَبِيبٍ: إِنْ كُنْتَ بَاكِياً لِشَيْ‏ءٍ فَابْكِ لِلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ،عين اين عبارت رو،زبونم لال ديگه نگم،عين اين عبارت رو امام رضا عليه السلام ميگه،ابن شبيب گريه كن،برا اون آقا،بابا زين العابدين عليه السلام سي و پنج سال بعد،هر موقع از بازار قصاب ها رد ميشد،نگاه ميكرد يه گوسفندي رو دارند ضبح ميكنند،ميگفت:آب بهش داديد يانه،ميگفت:آقاجان اين چه سئواليه،دين ما اينطور به ما ياد داده،ميديدند سر به ديوار گذاشته،داره،هاي هاي گريه ميكنه،ميگه اي تشنه لب حسين.... تازه داري رنگ و بوي عاشورا پيدا ميكني،كسي عاشورا تو مجلس حسين عليه السلام مياد،تماشاچي نباشه،تماشاچي فقط امروز دور گودال بودند،يه عده تماشا ميكردند،زينب كبري اولين حرفي كه زد،به عمر سعد ملعون،فرمود :نانجيب ايستادي داري نگاه ميكني،دارن داداشم رو ميكشند.
سينه مرا به وسعت هفت آسمان بده
اشكي براي گريه ي غم بي امان بده
دور سرت شلوغ ترين جاي كربلاست
الان هم كربلا بري غوغاست،مردم اونجا مي ايستند،نماز ميخونند،اما اين شلوغي براي چيز ديگه اي بود،از هم مي خواستند سبقت بگيرند،به جايزه برسند،اما هيچكي جرأت نكرد،هركي مي اومد نزديك ميشد،اربابتون يه نگاه بهش ميكرد،همه بدنش به لرزه مي افتاد،شمشير مي انداخت و مي رفت، فقط دوتا ملعون موندند،لذا برا همينه،بعضي ها به نام سنان بن انس ملعون،بعضي ها به نام شمر ملعون نوشتند،اين دوتا باقي موندند،اما تاريخ ميگه،سنان هم جرأت نكرد،خود شمر حرومزاده رفت،رحمت الله واسعه است حسين،حتي از اين ناجيب هم مي خواد دستگيري كنه،يه لحظه آقا ديد سينه اش سنگين شد،چشماش رو باز كرد،ابي عبدالله،گفت:مي دوني كجا نشستي،نانجيب گفت:مي دونم،گفت:اسمت چيه،خود ملعونش رو معرفي كرد،ابي عبدالله فرمود:من كي هستم،گفت:تو حسين پسر علي و فاطمه،نوي پيغمبر.گفت: من رو ميشناسي اومدي سر از بدنم برداري،گفت:خوب مي شناسمت،اما دنبال جايزه يزيدم.آقا فرمود:بلند شو ،صرف نظر كن،من يه كاري ميكنم،دعا ميكنم،واسطه ميشم،خدا از سر تقصيرت بگذره،به اينجا كه ميرسي هرچي آلوده هم باشي ،ميگي قربون اين ارباب برم،از شمر هم ميخواد دستگيري كنه،از من نمي كنه!؟چقدر آدم بايد بي سعادت باشه،چقدر بايد اهل شقاوت باشه،چقدر شكمش از مال حرام پر شده باشه،كه به اينجا برسه،جوون ها موظب لقمه ي غذايي كه ميخوريد باشيد،آقا فرمود:من كاري ميكنم،كنار حوض كوثر بابام رو ببيني،گفت:من اين همه راه اومدم كارت رو تموم كنم،فرمود:اگه قصدت اينه،يه جرعه آب به لبهام برسون،يه زخم زبوني زد،گفت: مگه نمي گي،بابات ساقي كوثره،برو از دست بابات سيراب شو.بعضي ها امروز مي اومدن،مشك هاي پر از آب رو سر باز ميكردند،دور و بر گودال اين آب ها رو روي زمين ميريختند،
دور سرت شلوغ ترين جاي كربلاست
از خون وضو گرفته بيام و اذان بده
از بس كه بال و پر زدم از حال رفته ام
چه روزي رو زينب پشت سر گذاشته،گاهي كنار بدن قاسم بوده،گاهي كنار بدن علي اكبر بوده،همش امروز دويده زينب،گاهي بچه ها رو جمع و جور كرده،
از بس كه بال و پر زدم از حال رفته ام
حالا مرا كنار خودت آشيان بده
اگه دستور خود حسين نبود،زينب نمي گذاشت،زينب ايستاده ،هركي مي خواد بياد سمت گودال فرياد مي زنه،تا من زنده ام نمي ذارم،خيلي ها رو زينب برگردوند،يه وقت ديد صداي حسين داره مياد،زينب دلم رو شكوندي برگرد،ميون اين همه بي حيا چرا ايستادي؟ برگرد.برگرد
اي نفس مطمئنه بر بال ارجعي
قبل از عروج سرخ به زينب زمان بده
از اينجا ديگه مرد مي خواد پاي روضه بشينه،گفت:
اينان براي گيسوي تو چنگ مي كشند
داداش اينها پي غنيمت اومدند.
آخر هر آنچه هست به شمر و سنان بده
چشمش گرفته است بيا تا نگشته دير
انگشترت در آور و به اين ساربان بده
با زجر تا كه از تن زخمت نبرده اند
پيراهنت به اين و امان به آن بده
از زير تير و نيزه و شمشير و سنگ ها
مردم عزيز فاطمه خود را نشان بده
افتاده زير چكمه اگر زنده اي هنوز
پا بر زمين مكوب نه دستي تكان بده
در زير پاي اسب سواران چگونه اي
اول بگير جان مرا بعد جان بده
مرحوم ابن مقرم تو مقتلش آورده:وقتي اين اسب ها رو نعل تازه زدند،ببين مردم چقدر بدبخت شده بودند،از روي بدن ابي عبدالله تاختند،هر كدوم از اين اسب ها به هر شهري كه مي رفتند،نعل ها رو ميكندند،برا تبرك در خون ها مي زدند،ايشون مي فرمايند بعد از اين رسم شد، الانم شايد ديده باشي نعل هايي رو درست مي كنند،آويزان مي كنند،ميگن خوشبختي ميآره،ببين تا كجا كشيده شده غربت امام حسين عليه السلام،نعل اسب رو تبرك مي بردند،هر كاري كرد اين نانجيب ديد خنجر كاري نيست،ابي عبدالله فرمود:بيهوده داري زحمت ميكشي،اين محل بوسه جدم رسول خداست،اين محل بوسه ي بابام علي است،اين محل بوسه ي مادرم زهراست،اين محل بوسه ي زينبه،خود حسين راهش رو نشون داد،روايت نوشته دوازده ضربه زد،واي واي...هر يه بار ضربه،حسين ميگه الله اكبر.
هر ضربه با شمارش الله اكبرت
اين هشتمي است يا نهمي واي من سرت
حسين......
چه روزي است امروز ،هم حسين الله اكبر ميگه،هم نانجيب تا سر رو به نيزه زد،هم خودش گفت:الله اكبر،هم هر كي دور و برش ايستاده بود. حسين......

 

www.emam8.com دانلود سبک

  • پنج شنبه
  • 13
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 6:47
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران