ملُك وجود گم شده در جستجوي تو
خالي مباد محفلي از گفتگوي تو
گر رو نما دهند هر دو جهان را چه قابل است
در پيش يك نگاه خيالي به روي تو
آقا شب يازدهم شد،هر شب اومدم صدات زدم اينجا،آقاجان،امشبم توقعي ندارم كه جوابم رو بدي،چر اين حرف رو ميزنيم؟كسي كه اهل باشه،رفيق باشه،با يه صاحب عزايي،وارد مجلس ميشه،نگاه ميكنه،سرگرم عزاست،از يه راه ديگه اي ميره،ميگه اذيتش نكنم،گرفتاره،آقاجان كجايي الان ؟كنار گودالي؟ كنار خيمه هاي سوخته اي آقا؟
بي تو نظام عالم هستي خورد به هم
كل وجود بسته به يك تار موي تو
تو با هزار جلوه نمودي جمال خويش
من با كدام ديده كنم جستجوي تو
گودال قتلگاه زچشمت فُرات اشك
صحراي كربلاست پُر از عطر و بوي تو
آقارو صدا بزن،بگو آقاجان كي مي خواي بياي قربونت برم؟ياصاحب الزمانالغوث الامان،دست رو روي سرت بذار بگو، ياصاحب الزمان الغوث الامان
- پنج شنبه
- 13
- مهر
- 1396
- ساعت
- 6:51
- نوشته شده توسط
- علی کفشگر فرزقی
ارسال دیدگاه