امشب ز بی وفائی دنیا گریستم
یاد آمد از حسینم و تنها گریستم
با تشنگان جان به لب ساحل فرات
در خلوتم نشسته و شب را گریستم
بر دامن حسین سر خونین اکبرش
دیدم به داغ سینه ی لیلا گریستم
دیدم به نهر علقمه تنها ترین شهید
دست از تنش جدا و به صحرا گریستم
در واپسین وداع حسین با رقیه کو
بنهاد سر به سینه ی بابا گریستم
"آیا کسی بود که کند یاری حسین"
با گوش جان شنیدم و دریا گریستم
با آن نگاه آخر زینب به قتلگاه
بر هر دو نور دیده ی زهرا گریستم
در این جهان یزید فراوان حسین کم است
بر درد بی حسینی دنیا گریستم
شعری نگفته است "رها"لایق حسین
بر حال خود ز درد تمنا گریستم
شاعر : علی میرزائی
- یکشنبه
- 16
- مهر
- 1396
- ساعت
- 5:29
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
علی میرزائی
ارسال دیدگاه