برای خیر من همیشه فتح باب می کنی
به رسم بنده پروری مرا خطاب می کنی
بساط خانه ی کرم همیشه فرق می کند
دعا نکرده هم مرا تو مستجاب می کنی
خداشناسی من از محرمت شروع شد
زمان گریه در وجودم انقلاب می کنی
به ارضیان و عرشیان چقدر فخر می کنم
برای نوکری مرا که انتخاب می کنی
همین که دور می شوم مرا به روضه می کِشی
زمین که می خورم به سوی من شتاب می کنی
به گردش دو دیده ات شفاعت قیامت است
در این جهان به ما کرم علی الحساب می کنی
چه خوبم و چه بد، مرا به دست دیگران مده
خودت مرا عذاب کن، اگر عذاب می کنی
دوباره خواب دیده ام پیاده سوی کربلا
روانه ام ز مرقد ابوتراب می کنی
بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت
سبوی خالی ام اگر پر از شراب می کنی
به زیر دشنه هم دعا برام می کنی، ولی
بگو چرا محاسنت به خون خضاب می کنی؟!
شاعر : محمد جواد شیرازی
- دوشنبه
- 17
- مهر
- 1396
- ساعت
- 4:2
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
محمد جواد شیرازی
ارسال دیدگاه