دلواپسی و غم شده معنا شبِ هشتم
گفته ست «خوش-آمد» به تو لیلا٬ شبِ هشتم
ارباب کرَم کرده و بخشیده دوباره
در کنج حسینیه گدا را شبِ هشتم
نذرِ علیِ اصغر(ع) و اکبر(ع) به حریمت-
یا در شبِ هفتم بطلب یا شبِ هشتم
در روضه نگاهی به هم انداخته٬ رفتند
از حال... پدرها و جوان ها شبِ هشتم
بر سینه زد از غم به خدا عمهٔ سادات
می افتد اگر سینه زن از پا شبِ هشتم
در گوشهٔ شش گوشه و آن هم شبِ جمعه
گریان بنشین تا سحر اینجا شبِ هشتم
باید که بمیریم از این داغ؛ گمانم-
خم شد کمرِ حضرت زهرا(س) شبِ هشتم
زانوی حسین بن علی(ع) خم شد و افتاد
بر خاک و نگاهم شده دریا شبِ هشتم
با غربتِ خود بین عبا بُرد علی(ع) را
تا خیمه و عالم شده غوغا شبِ هشتم!
شاعر : مرضیه عاطفی
- چهارشنبه
- 19
- مهر
- 1396
- ساعت
- 21:5
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
مرضیه عاطفی
ارسال دیدگاه